نازی کوچولو

در سرزمین شاد و رنگارنگ دلانا‌لند که همه عاشق هم بودن، یه هاپو کوچولوی مهربون به اسم نازی زندگی می‌کرد .اون یه سگ بامزه و خاص بود که همه اونو به خاطر بوسه‌های گرم و محبت‌آمیزش می‌شناختن. نازی، عاشق خوشحال کردن دوستاش بود. اون وقتی خوشحال میشد، دمِ کوچولوشو با شادی تکون می‌داد و با بیش از ۲۵ صدای بامزه و واکنش‌های جالب، ‎ خنده رو مهمون لب‌های اهالی شهر می‌کرد.
نیکی پسر کوچولوی قصه‌مون که تازه به دلانالند اومده بود، خیلی دلش می‌خواست که یه دوست خوب پیدا کنه. یه روز که نیکی خیلی حوصلش سر رفته بود، ناگهان با نازی که داشت دمشو تکون می‌داد روبرو شد. وقتی نیکی برای اولین بار بینی هاپو کوچولو رو فشار داد، نازی با صدایی شیرینش شروع به حرف زدن کرد و دوستیشون از همون‌جا شکل گرفت.
بلهههه بچه‌های من از آن روز به بعد، نیکی و نازی بهترین دوستای همدیگه شدن. هر وقت نیکی حوصلش سر می‌رفت، نازی با صداهای بامزه و لیس زدن‌های محبت‌آمیزش لبخند و شادی بهش هدیه میداد و شب‌ها هم با بهترین دوستش به خوابی زیبا سفر می‌کرد. اینجوری بود که نازی، هاپو کوچولوی دلانا‌لند، به زندگی نیکی، شادی و محبت آورد و همه چیز در دلانا‌لند حتی از قبل هم شادتر شد.