ست ماشین آتشنشانی 4 عددی آلست تویز کد K1-40

آب پاش شجاع

شب شده بود. همه‌ی ماشین‌های آتش‌نشانی در ایستگاه ۴۰ خوابیده بودن. ولی آب‌پاش کوچولو خوابش نمی‌برد. اون گفت: وای یه صدای عجیب شنیدم، انگار یه چیزی داره می‌سوزه! رفت پیش ماشین نردبان‌دار: بیداری؟ فکر کنم یه‌جا آتیش گرفته! نردبان‌دار خمیازه کشید: نه بابا! اگه آتیش باشه، صدای آژیر درمیاد. بعد رفت پیش ماشین فرمانده: میشه یه‌بار با هم بریم نگاه کنیم؟ فرمانده گفت: الان وقت خوابه. نمی‌تونم بدون اجازه برم. حتی اون پیش ماشین حمل ابزار هم رفت. اما اونم گفت: شب خیلی تاریکه. صبر کنیم تا صبح. آب‌پاش قلبش تند تند می‌زد. ولی گفت: من باید برم ببینم. شاید واقعا آتیش گرفته و  تنهایی به راه افتاد. بلههههه درست حدس زده بود. پشت مدرسه یه سطل آتیش گرفته و  اینقدر نمونده بود تا درخت نزدیک به اون هم بسوزه! آب‌پاش سریع شیلنگشو درآورد و آب ریخت رو آتیش. اون اون‌قدر سریع عمل کرد که حتی یه ذره آسیب هم به درخت نرسید. همون موقع صدای آژیر بلند شد و بقیه‌ی ماشین‌ها هم با سرعت اومدن. فرمانده گفت: تو تنها رفتی؟ آفرین! نردبان‌دار گفت: ما اشتباه کردیم باید به حرفت اعتماد می‌کردیم.  ماشین ابزار گفت: خوشحالم که زود رسیدی. آب‌پاش لبخند زد و گفت: گاهی وقتا باید دل‌ به‌ کار بدی، حتی اگه بقیه هنوز آماده نباشن.

بچه‌های دلانالند یادمون باشه: گاهی شجاعت یعنی اینکه کاری رو انجام بدیم، چون درسته حتی اگه تنها باشیم.

در دل دلانالند، بازی یعنی تمرین شجاعت!