دارچین و آوازهای جادویی

تو سرزمین خیالی دلانالند یه اسطبل کوچیک بود که توش یه اسب کوچولوی بامزه به اسم دارچین زندگی می‌کرد. دارچین خیلی خاص بود، چون می‌تونست کلی صدای خنده‌دار و جالب از خودش دربیاره و همه رو بخندونه. یه روز، یه دختر کوچولوی مهربون به اسم آلیسا اومد به اسطبل. آلیسا عاشق اسب‌ها بود و با خودش یه عالمه وسایل تزئینی مثل گل، روبان و کلیپس‌های رنگی آورده بود. همین که چشمش به دارچین افتاد، گفت: وای، چه اسب نازی! بعد نشست و شروع کرد به آرایش کردن دارچین. گل‌ها رو به یالش زد، روبان‌ها رو گره زد و کلیپس‌های خوشگل رو روی یالش گذاشت. وقتی تموم شد، دارچین یه شیهه کشید و دوستای اسبش رو صدا کرد. همه اسب‌ها جمع شدن و محو تماشای زیبایی‌های دارچین شده بودن. یکی می‌گفت: وای، چه خوشگل شده! یه دوست دیگش می‌گفت: آره، انگار شاهزاده شده!

آلیسا خندید و گفت: دارچین، تو نه تنها قشنگ‌ترین، بلکه بهترین اسب دنیایی! و از اون روز به بعد، همه تو دلانالند می‌دونستن که دارچین هم خاصه و هم خوش‌قلب.

اگه شما کوچولوها هم دوست دارید دارچین به خونتون بیاد ،پس به سایت delanaland.ir بیاید تا خاطرات رنگارنگ کودکیتون رو از همین الان بسازید.