خانواده سنجاب سیلوانیان فامیلیز Sylvanian Families کد 4172

خانواده گردویی
یه روز قشنگ در دهکده‌ی سیلوانیا، خانواده‌ی سنجاب‌های گردویی تصمیم گرفتن یه نمایش و جشن کوچولو برای دوستاشون راه بندازن! آقا سدریک گفت: همه‌مون یه کاری بلدیم، بیاین نشونش بدیم. مامان یاردلی با یه لبخند گفت: من مربای گردویی درست می‌کنم! بوش کل جنگل رو پر می‌کنه! راف گفت: من میرم بالای درخت آواز بخونم! سافرون گفت:  منم یه نقاشی بزرگ از خانوادمون می‌کشم! سدریک هم گفت: خب منم یه سنجاب نجارم، صحنه‌ی نمایشو می‌سازم! تا غروب همه مشغول بودن. مامان مربا پخت، بچه‌ها تمرین کردن، بابا سدریک هم با چوب و میخ، یه صحنه‌ی کوچولو ساخت. شب که شد، همه‌ی حیوانات دهکده اومدن. مامان یاردلی با مربای خوش‌عطر از مهمونا پذیرایی کرد، نقاشی سافرون نصب شد، راف آواز خوند و همه روی صحنه‌ای که بابا ساخته بود، اجرای قشنگی داشتن. مامان کنار بچه‌ها نشست و گفت: دیدین؟ شما کار خودتون رو خوب بلدید، منم کار خودم رو و ترکیب اینا باهم  قشنگ‌تر میشه!  اون شب همه یاد گرفتن، هر کسی یه کاری بلده فقط باید پیداش کنه و با دل خوش انجامش بده!

شما هم کوچولوهای دلانالندی، یه کاری رو از همه بهتر بلدید! بیا بازی کنیم، پیداش کنیم و بدرخشیم؛ چون دلانالند، سرزمین بچه‌های با استعداده!