بالگرد امداد و نجات

در شهر دلانالند، نوران که یه بالگرد امداد و نجاته، همیشه آماده انجام مأموریته. اون درحین کار میتونه چراغ‌هاشو روشن کنه و موقع پرواز با آهنگ‌های زیبا، حال و هوای مردم شهر رو عوض کنه.

یه روز صبح، نوران از طریق بی‌سیم صدایی شنید: به کمک نیاز داریم! در کوهستان، یه بچه خرس کوچولو در برف گیر افتاده!

نوران فوراً آماده شد. پرهاشو به چرخش درآورد و با روشن شدن چراغ‌هاش، کوهستان رو مثل روز روشن کرد. موقع پرواز، آهنگ شادش از بلندگو پخش شد و همه‌ی پرندگان و حیوانات جنگل  رو به شادی دعوت کرد.

وقتی به کوهستان رسید، نوران بچه خرس رو دید که بین برف‌ها گیر افتاده. اون با دقت و مهربونی، طناب امدادش رو پایین فرستاد و بچه خرس رو بالا کشید. خرس کوچولو که از سرما می‌لرزید، گفت: ممنونم نوران! تو قهرمان من هستی.

نوران خرس کوچولو را به دلانالند برگردوند و اون رو به آغوش گرم پدر و مادرش رسوند. مامان خرسی که از دیدن پسر کوچولوش خیلی خوشحال شده بود، جلو اومد و به نوران گفت: نوران، تو نه‌تنها چراغت روشنه، بلکه قلبت هم پر از نور و محبته. قهرمان، خیلی خیلی ازت ممنونم.

اینجوری بود که از اون روز به بعد، همه‌ی بچه‌های دلانالند عاشق بازی با بالگردهای امداد شدند و ماجراجویی‌های جدیدی رو باهاش ساختند.

اگر شما هم دوست دارید ماجراهای بیشتری از دلانالند بشنوید، حتماً به delanaland.ir سر بزنید و هزاران داستان‌ جذاب دیگه رو دنبال کنید.